دانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150622A New Method for Determining Insurability of Risks in Gas Refineries Using the Failure Mode and Effect Analysis Methodارایه روشی جدید برای بررسی بیمهپذیری ریسکهای پالایشگاه گاز با استفاده از روش حالات خطا و تجزیه و تحلیل اثرات آن126551FAشمسیقاسمیدانشآموختة دکتری اقتصاد مالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرسکاظمیاوریدانشیار، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرسرحیممحمودونداستادیار، گروه آمار، دانشگاه بوعلی سینابهرامسحابیاستادیار، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرسعلیرضانعیمیکارشناس ارشد مدیریت هماهنگی و نظارت بر تولید شرکت ملی گاز ایرانJournal Article20150627Decision making about dealing with risks is one of the main activities in the insurance industry on one hand and in the process industry on the other one. To this end, both insurers and the insured (i.e. owners of process industries) use various scientific methods for risk assessment. In this paper, determining the insurability of risks in gas refineries is studied using the Failure Mode and Effect Analysis (FMEA) method as a new approach. Appling the FMEA, an upper bound for insurability is determined by using the distribution of Risk Priority Number (RPN). The types of risks including uninsurable, insurable and safety risks are also identified by referring to the internal state of affairs of gas refineries. Property damages are of concern, but human injuries as well as natural and external risks are not accounted for in this study. Property risks are categorized into five groups comprising fire, explosion, error and omission, machinery breakdown and pressurized vessels defects as important risks in the refinery. <br />The empirical results indicate that various property risks in refineries, including fire, explosion, error and omission, and machinery breakdown, are insurable. However, the risks of error and omission and pressurized vessels defects can be taken into account in the safety category and tolerated by industry owners.یکی از اقدامات مهم در صنعت بیمه از یک سو و صاحبان صنایع فرآیندی از سوی دیگر، تصمیمگیری در مورد نحوهی برخورد با ریسکهاست. بدین منظور هر دو بیمهگران و بیمهگزاران (صاحبان صنایع فرآیندی) از روشهای علمی مختلفی برای ارزیابی ریسکهای خود استفاده میکنند. در این مقاله، تعیین بیمهپذیری ریسکها در پالایشگاههای گاز با استفاده از روش حالات خطا و تجزیه و تحلیل اثرات آن (FMEA) به عنوان یک رویکرد جدید در این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است. در این رویکرد با استفاده از توزیع عدد اولویت ریسک، کران بالای بیمهپذیری تعیین میشود. همچنین با استفاده از مقررات داخلی پالایشگاه گاز و کران بالای تعیینشده، نوع گروه ریسک اعم از بیمهناپذیر، بیمهپذیر و ایمن مشخص میشود. از میان ریسکهای موجود، ریسک آسیب به اموال شامل تأسیسات و تجهیزات، در نظر گرفته شده و جنبههای محیط زیستی، حوادث انسانی، طبیعی و ریسکهای خارجی در دامنه این بررسی قرار نگرفتهاند. ریسکهای اموال در پنج گروه حریق، انفجار، خطای انسانی، شکست ماشینآلات و نقص ظروف تحت فشار به عنوان مهمترین ریسکهای موجود در پالایشگاه گاز طبقهبندی شدند. بر اساس نتایج بدست آمده، سه ریسک حریق، انفجار و شکست ماشینآلات، بیمهپذیر و دو ریسک خطای انسانی و نقص در ظروف تحت فشار جزء ریسکهای ایمن محسوب میشوند که نیازی به واگذاری ریسک آنها به بیمهگر نیست.https://ep.yazd.ac.ir/article_551_c4af660374d5d3ee7dbedf5af3454622.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150622The Study of the Relationship between Industrialization and Energy Efficiency of Industrial Sector in Iranبررسی رابطه بین صنعتی شدن و کارایی انرژی بخش صنعت در ایران2756552FAعلی اکبرناجی میدانیاستادیار دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدمحمد حسینمهدوی عادلیاستاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهدمهدیهعربشاهی دلوییکارشناس ارشد اقتصاد انرژی دانشگاه فردوسی مشهد (نویسنده مسئول)Journal Article20150627Industrialization is the base of development in every country and is the most important factor in the structural evolution of economy as well as a way to achieve an economy with no reliance on oil revenues. Access to a new and advanced technology following industrial developments and evolutions leads to a decrease in energy consumption and, thereby, an increase in its efficiency. <br /> In this research, the nexus between industrialization and energy efficiency in the industrial sector of Iran during 1981-2008 has been investigated. To this purpose, ARDL and ECM approaches have been used. The results confirm the existence of a long-run equilibrium relationship between model variables. According to the long-run model, industrialization has a significantly negative effect on energy efficiency. The ratio of capital to labor per unit of energy also has a significantly positive effect on the energy efficiency, but the relative price of energy has no significant effect on energy efficiency. In the short-run model, the coefficient of error correction term indicates a high speed of adjusting the imbalance of short-run to long-term equilibrium. The result of Hsiao causality test indicates a one-way causality from industrialization to energy efficiency. Therefore, the approaches of efficiency improvement are manifested in the light of planning and adopting proper policies through correct implementation of industrial development strategies.صنعتی شدن، زیر بنای تحریکات توسعهای در هر کشور و از مهمترین عوامل تحول ساختاری اقتصاد و نیل به اقتصاد بدون اتکاء به درآمدهای نفتی است که موجبات کاهش مصرف انرژی و در نتیجه افزایش کارایی آن را فراهم میکند. در این مقاله، رابطه بین صنعتی شدن و کارایی انرژی بخش صنعت در ایران بر اساس دادههای سالانه در دوره زمانی 1360- 1387 مورد بررسی قرار گرفته و بدین منظور از الگوی خود بازگشت با وقفههای توزیعی (ARDL) و الگوی تصحیح خطا (ECM) استفاده شده است. نتایج برآورد الگوی پویای بلند مدت، وجود یک رابطه تعادلی بلندمدت بین متغیرهای مدل را نشان میدهد. بر اساس این الگو، صنعتی شدن در ایران، تأثیر منفی و معنیداری بر کارایی انرژی دارد. همچنین تأثیر نسبت موجودی سرمایه و نیز نیروی کار به ازای هر واحد انرژی بر کارایی انرژی مثبت و معنیدار است. اما قیمت نسبی انرژی نتوانسته تأثیر معنیداری بر کارایی انرژی بگذارد. نتایج آزمون علیت به روش هشیائو نشان دهنده این است که یک رابطه علّی یکسویه از سمت صنعتی شدن به کارایی انرژی وجود دارد. بنابراین رهیافتهای بهبود کارایی، در سایه برنامهریزی و اتخاذ سیاستهای مناسب در جهت اجرای صحیح استراتژیهای توسعه صنعتی تجلی خواهد یافت.https://ep.yazd.ac.ir/article_552_89f6314fefae7b3221ef770f56c3b48d.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150421Identification and classification of determinants of spillovers
from foreign direct investmentشناسایی و طبقهبندی عوامل تعیین کننده سرریزهای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایران5784553FAاحمدجمالیدکتری مدیریت تولید، دانشگاه تهران، قائم مقام سازمان سرمایه گذاری خارجی ایرانمرتضیخانیکارشناس ارشد مدیریت تکنولوژی دانشگاه علامه طباطبایی تهرانعلیصفاری دربرزیدانشجوی دکتری مدیریت تولید دانشگاه یزدJournal Article20150628This study aims at identification and prioritization of the determinants of spillovers from the foreign direct investment in Iran. In this regard, the literature is reviewed and the requirements are complied with to define factors and performance indicators, leading to identification of 22. The importance of these indicators has emerged through a questionnaire distributed among managers, experts and foreign experts. The data have been collected through exploratory factor analysis. Finally, the identified 22 indicators are studied in seven categories including technology, role of fdi, area, financing, infrastructure, nationality, and cultural groups.تحقیق حاضر در پی شناسایی و اولویتبندی عوامل تعیینکننده سرریزهای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایران است. در این راستا با بررسی ادبیات موضوع و با رعایت الزامات تعریف عوامل موثر، شاخصهای عملکرد شناسایی میشوند. جامعه آماری این تحقیق شامل اساتید دانشگاههای یزد و علامه طباطبائی تهران و همچنین مدیران، کارشناسان و خبرگان سازمان سرمایهگذاری خارجی ایران است که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 143 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. اهمیت این شاخصها از طریق توزیع پرسشنامه بین مدیران، خبرگان و کارشناسان سرمایهگذاری خارجی، مورد بررسی قرار گرفت و دادههای جمعآوری شده از طریق تحلیل عاملی اکتشافی، تجزیه و تحلیل شده و در نهایت شاخصها به ترتیب در 7 دستۀ (1) تکنولوژی، (2) نقشهای FDI، (3) اثرمنطقهای، (4) تامین مالی، (5) زیرساختها، (6) ملیت و (7) فرهنگ قرار گرفتند.https://ep.yazd.ac.ir/article_553_44d36bf5daae52617649b79ccce68f5c.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150421Presenting a new method to prioritize nonfinancial factors influencing the sale of an entity's stock by a combined approach of Kano and QFD models: A case study of the stock market in Yazdارائه راهکاری نوین در جهت اولویتبندی عوامل غیر مالی موثر بر فروش سهام شرکتها با رویکرد تلفیقی مدل کانو و QFD (مورد مطالعه: بورس اوراق بهادار یزد)85110554FAعلیمروتی شریفآبادیاستادیار دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری دانشگاه یزدرضاابراهیمزاده پزشکیدانشجوی دکتری مدیریت رفتار و منابع انسانی دانشگاه یزدمهدیابوالقاسمیدانشجوی کارشناسی ارشد بازاریابی دانشگاه یزدJournal Article20150628Considering the economic situations and the sanctions on our country, attracting internal assets is very important to boost the national economy and to increase the capacity of financial agencies. In adition, it is necessary to know that one of the ways to attract assets and to supply the capital is to sell the stock of companies in the exchange market. The driving factors for investment in the exchange market and selling stocks are divided into two categories; financial and non financial. The purpose of this study is to devise a method to identify and categorize the nonfinancial factors affecting the purchase of a company's stock in the exchange market by an investor. <br />To identify these factors, we have used some sources and field studies. To categorize the factors and respond to the obligatory ones, Kano model of Quality Function Development is used. Finally, by the Pareto rule, 20% of the factors are accounted for. The statistical societies of this study are the investors in the stock market of Yazd, of whom 350 have been chosen randomly. This study has a practical approach. It is a survey with a certain research strategy and a single frame for its time run. The results of the study show that organizations can improve their stock selling by information transparency, using media advertising and publishing magazines and bulletins. <br /> با توجه به اوضاع خاص اقتصادی و تحریمهای وارده بر کشور جذب سرمایههای داخلی برای رونق گرفتن اقتصاد ملی و افزایش ظرفیت بنگاههای اقتصادی اهمیت زیادی دارد. از طرفی توجه به این نکته ضروری است که یکی از راههای مهم در جذب سرمایه، فروش سهام شرکت در بازار بورس و تأمین سرمایه از این طریق است. عوامل محرک برای سرمایهگذاری در بورس و خرید سهام یک شرکت به طور کلی به دو دسته مالی و غیر مالی تقسیم میشود. در واقع هدف از این تحقیق، شناسایی، طبقهبندی و ارائه راهکار برای عوامل غیر مالیای است که بر خرید سهام یک شرکت در بورس توسط سرمایهگذاران تأثیر دارد. برای شناسایی عوامل غیر مالی مؤثر بر سرمایهگذاری از منابع کتابخانهای و میدانی و برای طبقهبندی و مشخص کردن اهمیت عوامل از مدل کانو[1] و برای پاسخگویی به عوامل الزامی مدل کانو از مدل گسترش عملکرد کیفیت[2] (QFD) استفاده شده و در نهایت با استفاده از قانون پارهتو[3] 20% راهکارها مورد توجه قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش را سرمایهگذاران بورس یزد تشکیل میدهند که به صورت تصادفی از این جامعه، نمونهای 350 نفری انتخاب شده است. تحقیق حاضر از نظر رویکرد، کاربردی؛ از نظر استراتژی تحقیق، پیمایشی و از نظر زمان اجرا، تک مقطعی است. نتیجه تحقیق بیانگر آن است که سازمآنها با انجام سه راهکار شفافیت اطلاعاتی، استفاده از تبلیغات رسانهای و انتشار مجلات و بولتن میتوانند فروش سهام خود را به طور قابل توجهی افزایش دهند. <br /><br clear="all" /><br /><br /><sup><sup>[1]</sup></sup>. Kano Model <br /><br /><br /><sup><sup>[2]</sup></sup>. Quality function deployment <br /><br /><br /><sup><sup>[3]</sup></sup>. Paretohttps://ep.yazd.ac.ir/article_554_efc8ff694cb0286962b4dc7586644132.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150421Six interpretations of Wagner’s law in Iran, as an
oil-exporting country, based on econometric techniquesبررسی شش تفسیر از قانون واگنر در اقتصاد ایران به عنوان یک کشور صادرکننده نفت بر اساس تکنیکهای اقتصاد سنجی111132555FAمجیدمداحدانشیار اقتصاد دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اداری دانشگاه سمنانفوزیهجیحونتباردانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه سمنانزهرانجفیمربی گروه اقتصاد، دانشگاه پیام نورJournal Article20150628Over the past few decades, the validity of Wagner’s law has been studied in many countries. According to this law, economic growth has led to the growth of the public sector. Our goal in this paper is to explore the validity of Wagner’s law in Iran during the period 1349-1389 for real oil GDP and non-oil GDP. We used econometric techniques to examine how far Wagner’s law could be applied to Iran’s economy during that period of time. The results suggest that a long-run relationship exists between variables in the case of total GDP. In the case of non-oil GDP, however, Wagner’s law has been applicable in all the six interpretations. According to the error correction model, in the case of non-oil GDP, there is only one valid interpretation of the Wagner law (i.e. Peacock-Wiseman). This result has been confirmed by the Granger causality test. Thus, the validity of Wagner's law is proved in one interpretation in the oil sector and all the six interpretation in the non-oil sector.طی چند دههی اخیر اعتبار قانون واگنر در بسیاری از کشورها مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس قانون واگنر، رشد اقتصادی منجر به رشد بخش عمومی میشود. هدف ازاین پژوهش بررسی شش تفسیر از قانون واگنر در اقتصاد ایران با استفاده از تولید ناخالص داخلی کل (در دو بخش نفتی و غیر نفتی) و تولید ناخالص داخلی بدون نفت طی دوره زمانی 1389-1349 میباشد. برای آزمون اعتبار قانون واگنر برخی از تکنیکهای اقتصادسنجی مورد استفاده قرار گرفته است. <br />نتایج بدست آمده حاکی از این است که در حالت GDP کل رابطه بلندمدتی بین متغیرها وجود ندارد. اما در حالت GDP غیر نفتی در هر شش تفسیر، قانون واگنر صادق است و نهایتاً طبق نتایج مدل تصحیح خطا در حالت GDP بدون نفت تنها یک تفسیر از قانون واگنر (پیکاک و وایزمن) در اقتصاد ایران معتبر است که در آزمون علّیت گرنجر هم این رابطه تأیید شده است. بنابراین اعتبار قانون واگنر تنها در یک تفسیر از آن و در بخش غیر نفتی در هر شش تفسیر تایید شد.https://ep.yazd.ac.ir/article_555_fcb45b586620c9fb692f93213d67d6fe.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150421The Empirical Analysis of Fiscal Dominance in Iran:
Structural VAR Approachتحلیل تجربی سلطه مالی در اقتصاد ایران: رویکرد خودتوضیح برداری ساختاری133162556FAحسیناصغرپوردانشیار دانشکده اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریزبهزادسلمانیدانشیار دانشکده اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریزکامراننیکی اسکوییدانشجوی دکتری علوم اقتصادی دانشگاه تبریزJournal Article20150628Fiscal dominance impedes the effective implementation of any monetary strategy aimed at controlling inflation. In the case of economies in which oil exports largely affect the main macroeconomic variables, the standard indicators which are used to gauge the presence of fiscal dominance may fail to give appropriate signals, and fiscal dominance might be present even with fiscal surpluses and relatively low levels of public sector debts. The present paper aims to test the hypothesis of the presence of fiscal dominance in the case of Iran, as an oil-exporting country. The presence of fiscal dominance has been examined throughout the period 1979-2012, using the indicator (GAMMA) introduced by Da Costa and Olivo. Moreover, a structural VAR model has been employed to identify dynamic interactions between fiscal and monetary policies. The empirical results of the study indicate that the monetary policies have been called upon to solve fiscal unsustainability, through the monetization of the government debts. Also, the expansion of the money base, forced by fiscal authorities, has prevented monetary strategies from being effective in controlling inflation. <br /> سلطه مالی از مسائل مطرح در اقتصاد کشورهای در حال توسعه است، به طوری که در این کشورها معمولاً سیاستهای پولی تحت تأثیر سیاست مالی قرار گرفته و دولتها در راستای جبران کسری بودجه خود، از بانک مرکزی استقراض مینمایند و بدین ترتیب مانع از اجرای سیاستهای پولی موفق و کارامد در کنترل تورم میگردند. علیرغم اینکه نماگرهای استانداردی برای شناسایی علایم سلطه مالی وجود دارد، اما در کشورهای صادرکننده نفت همانند ایران که بودجه دولت به درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت وابسته بوده و متغیرهای مهم کلان اقتصادی نیز تحت تأثیر درآمدهای نفتی قرار میگیرد، چنین نماگرهای استانداردی دیگر نمیتوانند به عنوان معیار مناسبی برای شناسایی سلطه مالی قرار گیرند و سلطه مالی حتی ممکن است با وجود مازاد بودجه و سطح پایین بدهیهای دولتی نیز وجود داشته باشد. در مقالهی حاضر سعی شده است که فرضیه سلطه مالی در اقتصاد ایران با استفاده از معیار (GAMMA) که توسط داکوستا و الیو برای بررسی سلطه مالی در اقتصاد کشورهای صادرکننده نفت معرفی شده، مورد آزمون قرار گیرد. بدین منظور ابتدا با استفاده از دادههای سری زمانی سالانه طی دوره 1391-1357، معیار GAMMA به تفکیک برای سالها و دورههای مختلف محاسبه شده و سپس به منظور بررسی رابطه میان سیاستهای پولی و سیاستهای مالی از منظر سلطه مالی، از یک الگوی خودتوضیح برداری ساختاری (SVAR) استفاده شده است. یافتههای تجربی حاکی از آن است که فرضیه سلطه مالی در اقتصاد ایران طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی حاکم بوده و دولت همواره به منظور تأمین مالی کسری بودجه از بانک مرکزی استقراض کرده و این امر در نهایت موجب انبساط پولی در اقتصاد شده است. لذا، میتوان وجود سلطه مالی در اقتصاد ایران را یکی از عوامل ناکارامدی سیاستهای اتخاذ شده توسط مقامات پولی در کنترل تورم دانست.https://ep.yazd.ac.ir/article_556_3164a5b32d62e910ce5642fd2eed7156.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-396771320150421Analyzing the Economic Causes of Suicideعلل اقتصادی خودکشی (مطالعه موردی اقتصاد ایران)163186557FAسید نظام الدینمکیانعضو هیأت علمی گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری دانشگاه یزد0000-0002-8890-3890عزت اللهلطفیکارشناس ارشد علوم اقتصادی، دانشگاه یزدJournal Article20150628Many factors such as social, family and economic problems account for a decision to commit suicide. Among these factors, economic motives may have an important role in this case. This paper examines the relationship between unemployment, cost-income disparity, industrialization and population growth on one hand and the rate of suicide on the other hand in all the provinces of Iran within the period of 2000-2010. The method of the study was to analyze the available figures by the Panel Data technique. The results show that there is a positive correlation between unemployment, cost-income disparity, industrialization and suicide rate. However, the variable of population growth is insignificant, which means the growth in population has no noticeable effect on suicide. Therefore, we can reasonably state that, to provide for the health of the nation through reducing the overall suicide rate, it is important to seriously consider income distribution, employment conditions and the negative effect of industrialization in economic planning.شواهد موجود در زمینه آمار خودکشی و اقدام به آن حاکی از روند رو به رشد این پدیده اجتماعی در قرن حاضر بوده که این امر خود زمینه را برای از بین رفتن نیروی انسانی و به عبارتی سرمایه انسانی ملل مختلف که بر اساس ادبیات موجود در حوزهی توسعه به عنوان عامل رشد و توسعه قلمداد میشود، فراهم مینماید. لذا، با توجه به نقش اساسی و محوری نیروی انسانی در روند توسعه کشورها، بررسی علل اقدام به خودکشی حائز اهمیت میباشد. علوم مختلف در حوزه علوم انسانی از جمله اقتصاد با توجه به حوزهی خود اقدام به بررسی عوامل موثر بر این پدیده نموده و راهکارهایی را برای مقابله با آن ارائه دادهاند. عوامل اقتصادی از جمله مهمترین عواملی تلقی میشود که تأثیر آنها بر خودکشی در اکثر مطالعات صورت گرفته در این حوزه مورد تأیید قرار گرفته است. با توجه به اهمیت این موضوع و نبود مطالعهای با رویکرد اقتصادی در بررسی علل اقتصادی خودکشی در کشور، مطالعه حاضر با استفاده از دادههای تلفیقی برای دوره زمانی 1379 تا 1389 و به تفکیک استانهای کشور و بکارگیری روش رگرسیونی دادههای تابلویی به بررسی تأثیر عوامل نرخ بیکاری، میزان نابرابری درآمدی، صنعتی شدن و رشد جمعیت بر اقدام به خودکشی در کشور پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که میان نرخ بیکاری، میزان نابرابری درآمدی و صنعتی شدن با اقدام به خودکشی در کشور رابطهی مثبت و معنیداری برقرار میباشد. اما اثر رشد جمعیت بر متغیر اقدام به خودکشی بیمعنی بوده است. از این رو، تلاش در جهت کاهش میزان بیکاری و نابرابری درآمدی میتواند نقش به سزایی در کاهش اقدام به خودکشی داشته باشد. همچنین، در کنار توجه به صنعتیتر شدن کشور، لزوم توجه به پدیدههای نامطلوب اجتماعی که میتواند متأثر از جامعه صنعتی باشد، احساس می شود.https://ep.yazd.ac.ir/article_557_40b1b5c58cd3c5ec2c7e97dd1aa4c253.pdf