دانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220091122Investigating the Employment Structure in the Informal Sector
(Case Study: Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province)بررسی ساختار اشتغال در بخش غیر رسمی (مطالعه موردی استان کهگیلویه و بویراحمد)136125FAمحسنرنانیدانشیار گروه اقتصاد دانشگاه اصفهانمحمدمیرزاییکارشناسی ارشد برنامهریزی سیستمهای اقتصادیشیریناربابیانعضو هیأت علمی مؤسسه آموزش عالی شهید اشرفی اصفهانیلعیاواعظکارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه اصفهانJournal Article20130625During the last decade, expanding the informal sector is the main characteristic of the labor market in Iran and many other developing countries. This feature has been more considerable in the areas with special labor demand conditions and labor force structure. The main indices of labor market in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province (in Iran) show that the conditions which inspire the informal sector to grow are highly available in the area. Hence, this study tries to analyze the structure of employment in the informal sector of the province. The results show the high capacity of the informal sectors in creating jobs, about one third of employed people are working in the formal sector so far. Therefore one of the most effective ways to reduce unemployment in this area passes through recognition and consideration of the informal sector and easing the legal procedures to improve this type of activities toward formalization. <br /> ویژگی مهم بازار کار ایران و سایر کشورهای در حال توسعه در دهههای اخیر، گسترش بخش غیر رسمی است. این مهم به خصوص در مناطقی که از لحاظ ساختار نیروی کار و وضعیت تقاضای کار دارای شرایط ویژهای میباشند، گسترش بیشتری داشته است. بررسی شاخصهای کلیدی بازار کار در استان کهگیلویه و بویراحمد نشان میدهد که شرایط گسترش بخش غیر رسمی در این منطقه بیشتر فراهم بوده است. بر این اساس، در مطالعه حاضر به بررسی و تحلیل ساختار اشتغال بخش غیر رسمی استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخته شده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که بخش غیر رسمی استان ظرفیت اشتغالزایی بالایی دارد، بهطوریکه در حدود یک سوم از شاغلان استان به صورت غیر رسمی فعالیت داشتهاند. بنابراین شناخت و توجه به بخش غیر رسمی و تسهیل فرآیندهای قانونی در راستای ارتقای اینگونه فعالیتها به سوی رسمی شدن یکی از راههای مؤثر کاهش بیکاری در استان است.<br /> واژگان کلیدی: بخش غیر رسمی، اشتغال غیر رسمی، استان کهگیلویه و بویراحمد، بخش نامنظم، بخش غیر قانونی، بخش خانوار.https://ep.yazd.ac.ir/article_125_350aa5db0584d96617d092367131d0c0.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220130625Evaluating the Costs of Energy Price Distortions in Iranian Textile Industryارزیابی هزینههای انحراف قیمت انرژی در صنایع بزرگ نساجی کشور3758128FAکاظمیاوریدانشیار دانشگاه تربیت مدرستوحیدفیروزان سرنقیدانشآموخته دکتری علوم اقتصادی، دانشگاه تربیت مدرس0000-0003-4627-5934Journal Article20130625scarcity induce firms to cost-minimizing and allocation of recourses in efficient behavior. But when prices are distorted and the lack of the effective competition inputs are used inefficiently, the result is under- or over-utilization of factors relative to their endowments or allocative inefficiency. In this paper, we consider a method for estimating allocative inefficiency using shadow cost approach and system of equations and apply it to data from 161 manufactures of textile during 2006-2007. Results show strong allocative inefficiency and increase in cost of production of firms by 23% of the production costs in studied periodدر اقتصادی که به دلیل وجود انحراف در قیمت نهادهها، قیمتها راهنمای غلطی باشند در این صورت نهادهها به صورت ناکارا و بیش یا کمتر از حد کارا به کار گرفته شده و هزینههای اجتماعی تولید افزایش یافته و عدم کارایی تخصیصی ایجاد میشود. این مطالعه با بکارگیری یک مدل سیستمی و با لحاظ انحراف در قیمت نهادهها، میزان این عدم کاراییهای تخصیصی را اندازه میگیرد. به این منظور از رویکرد تابع هزینه سایهای استفاده شده و با محاسبه میزان انحرافات نسبی در قیمت نهادهها و عدم کارایی تخصیصی، تحلیل واقعیتری از تخصیص منابع در 161 واحد بزرگ نساجی کشور که بین 100 تا 300 نفر کارکن داشتند ارائه میشود. نتایج بدست آمده حاکی از رد نشدن فرضیه عدمکارایی نسبی قیمت نهادهها و وجود هزینههای فزاینده عدم کارایی تخصیصی در صنایع مورد مطالعه به اندازه بیش از 23 درصد هزینههای تولید است.https://ep.yazd.ac.ir/article_128_911789d573dd38312efefedc69318265.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220130625Estimating the Output Gap with Emphasis on Human Capital in Iranتخمین شکاف محصول با تأکید بر سرمایه انسانی: مورد ایران5998129FAمرتضیخورسندیدانشجوی دکترای دانشگاه شیرازکریماسلاملوییاندانشیار بخش اقتصاد دانشگاه شیرازسید حسینذوالنوردانشیار بخش اقتصاد دانشگاه شیرازJournal Article20130625Output gap is an important economic variable. This is widely used in economic literature on monetary policy and business cycle. This variable is not observable, hence it has to be estimated. Different methods such as Hodrick-Prescott filter and CBO are used to estimate this important index. It is noted that, the role of human capital is neglected in estimating the output gap. In the present paper, we introduce human capital into production function and use different methods to estimate output gap for Iran over the period 1967-2007. Non-nested tests and root mean square error (RMSE) are used to compare the forecasting power of each index. Our results show that our proposed method performs better and has higher forecasting power than Hodrick-Prescott filter and CBO methods in estimating output gap. This result might have important policy implications for economic policymakers and researchers in Iran.شکاف محصول از جمله متغیرهای مهمی است که در مباحث اقتصادی و به ویژه در ادبیات سیاست پولی و مطالعات مربوط به ادوار تجاری بسیار مورد توجه میباشد. از آنجا که این متغیر به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، تخمین آن همواره مد نظر محققین بوده است. در این مقاله ضمن معرفی انواع روشهای تخمین شکاف محصول، سعی میشود تا با استفاده از بحث سرمایه انسانی و ورود آن به تابع تولید، روشهای جدیدی پیشنهاد شود که در آن نقش سرمایه انسانی نیز در تولید بالقوه و شکاف محصول لحاظ گردد. این روشها با استفاده از دادههای ایران طی دورهی 86-1346 تخمین زده شده و سپس با روشهای متداول دیگر نظیر فیلتر هادریک پرسکات و روش اداره بودجه کنگره آمریکا (CBO) مورد مقایسه قرار گرفته است. به منظور مقایسه این روشها از آزمونهای غیرآشیانهای و ریشهی میانگین مربعات خطا (RMSE) استفاده شده تا به وسیله آنها میزان اثرگذاری هر یک از شاخصها بر قدرت پیشبینی متغیرهای تورم و بیکاری در ایران آزمون گردد. نتایج آزمونها نشان میدهد که روش پیشنهادی بر روشهای فیلتر هادریک پرسکات و اداره بودجه کنگره آمریکا ترجیح دارد. به نظر میرسد که این روش بتواند شاخص مناسبی جهت تخمین شکاف محصول در ایران باشد.https://ep.yazd.ac.ir/article_129_a57dd439e0f0509442079de0732f16bd.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220130625The Impact of Human Capital on the Export of Chemical and Fundamental Metal Products in Iran: Evidence from Industry Subdivisionsنقش سرمایه انسانی در صادرات زیربخشهای صنعتی محصولات شیمیایی و فلزات اساسی ایران99122130FAمحسنپورعبادالهان کویچاستادیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریزحسیناصغرپوراستادیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریزفیروزفلاحیاستادیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریزحسنعبدیکارشناس ارشد توسعه اقتصادی و برنامهریزی دانشگاه تبریزJournal Article20130625With regard to the importance and high proportion of the export of chemical and fundamental metal products in the export basket of Iranian industrial products and their impact on economic growth, it is essential that effective factors on the export of such products be investigated. This paper investigates the impact of human capital on the export of chemical and fundamental metals products in Iran using a panel data set of Iranian 4-digit ISIC manufacturing industries over the period 2000-2007. <br />The results of the study show that human capital and manufacturing value added have positive and significant effects on the chemical export and fundamental metal products. In addition, the domestic demand of manufacturing goods has a negative and significant effect on the export of these products. In contrast, the price indices such as nominal exchange rate and price index of import goods, show no significant effects. Therefore, any effort to expand the higher education is highly recommended.صنعتی و تأثیر آنها بر رشد اقتصادی کشور، شناخت عوامل مؤثر بر صادرات این محصولات به منظور توسعه آنها ضروری به نظر میرسد. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر سرمایه انسانی بر صادرات زیربخشهای صنعتی محصولات شیمیایی و فلزات اساسی ایران با استفاده از دادههای تابلویی طی دوره 86-1379 است. <br /> یافتههای تجربی تحقیق نشان میدهد که طی دوره مورد بررسی، سرمایه انسانی در کنار ارزش افزوده صنعتی تأثیر مثبت و معنیداری بر صادرات زیربخشهای صنعتی محصولات شیمیایی و فلزات اساسی داشته است. تأثیر متغیر تقاضای داخلی نیز بر صادرات این زیربخشها منفی و معنیدار بوده است. همچنین، عوامل قیمتی (همچون نرخ ارز و شاخص قیمت کالاهای وارداتی) در مقایسه با متغیرهای حقیقی (همچون سرمایه انسانی، ارزش افزوده صنعتی و تقاضای داخلی) در تعیین صادرات این محصولات از نقش ضعیفتری برخوردار بودهاند. بنابراین، با در نظر گرفتن نتایج به دست آمده میتوان استدلال کرد که ساختار این صنایع و صادرات آنها به گونهای است که صادرات محصولات شیمیایی و فلزات اساسی تحت تأثیر یک سری متغیرهای حقیقی همچون سرمایه انسانی و ارزش افزوده قرار میگیرد و در مقابل زمینه لازم برای تحت تأثیر قرار دادن صادرات این محصولات از طریق متغیرهایی همچون نرخ ارز و شاخص قیمت کالاهای وارداتی هنوز فراهم نبوده و اتکا به این متغیرها توفیق چندانی در مسیر توسعه صادرات آنها نخواهد داشت.https://ep.yazd.ac.ir/article_130_af2c4c380f3f112ec0402791189f2895.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220130625Ranking Industrial Activities in Yazd province; Synthesis of Factor Analysis and Numerical Taxonomy Methodsرتبهبندی و تعیین مزیت نسبی فعالیتهای صنعتی استان یزد با استفاده از روش تلفیقی تحلیل عاملی و تاکسونومی عددی123158131FAسید حسینمیرجلیلیدکترای اقتصاد، دانشیار پژوهشکده اقتصاد پژوهشگاه علوم انسانیسید عباسمیردهقانکارشناس ارشد اقتصاد و کارشناس معاونت برنامهریزی استانداری یزدسعیددهقان خاوریکارشناس ارشد اقتصاد و کارشناس معاونت برنامهریزی استانداری یزدرضاولی زاده. کارشناس ارشد آمار و کارشناس معاونت برنامهریزی استانداری یزدJournal Article20130625In this paper, in order to recognize the potentials of industrial sector, we used for three years: 2001-2004, a synthesis of factor analysis and numerical taxonomy for 2 digit ISIC codes to derive the priorities are used. <br />The results point out that the industries could be sorted as follows: non-metal mine products and textiles. Moreover, basic metals and chemicals had a rapid growth, but unfortunately these results have ignored in industrial planning of Yazd province, which should be considered in planning.شناسایی جایگاه هر یک از صنایع کشور در بین سایر صنایع مسئلهای است که برای سیاستگذاران و تصمیمگیران درسطح کلان کشور از اهمیت ویژهای برخوردار است. این موضوع در مورد فعالیتهای صنعتی در سطح منطقهای نیز حائز اهمیت است، زیرا بر اساس اصول و مبانی اقتصادی تخصیص منابع باید بر اساس توانمندیها و مزیتهای نسبی مناطق صورت پذیرد. با انتخاب بخش صنعت به عنوان محور توسعه در اسناد برنامههای پنجساله توسعه و چشمانداز 20 ساله کشور، تدوین برنامه توسعه هر یک از مناطق به طور جداگانه بر اساس ظرفیتهای بالقوه و بالفعل در این بخش امری بسیار مهم و حیاتی است. بر این اساس، در این مقاله کوشش میشود که قابلیتها و پتانسیلهای موجود در بخش صنعت استان یزد شناسایی شود. به این منظور ابتدا با استفاده از روشهای تحلیل عاملی و تاکسونومی عددی شاخصهای ترکیبی مرتبط با موضوع طراحی شده است. سپس به کمک این شاخصها، بخشهای مختلف فعالیتهای صنعتی استان برای یک دوره زمانی 4 ساله برحسب کدهای دورقمی ISIC و براساس درجه برخورداری از مزیت، رتبهبندی شدهاند. طی دوره مورد بررسی بیشترین درجه برخورداری به صنایع تولید سایر محصولات کانی غیر فلزی و تولید منسوجات اختصاص یافته است. علاوه بر آن، صنایع تولید فلزات اساسی و تولید مواد و محصولات شیمیایی نیز از رتبه خوبی از این حیث برخوردار میباشند. همچنین مقایسه نتایج مقاله با سیاستگذاریهای صورت گرفته در بخش صنعت، بیانگر این امر است که در بسیاری از موارد به مزیت نسبی صنایع در برنامهریزیهای منطقهای توجهی نشده است و تا حدود زیادی عدم همسویی میان صنایع با مزیت بالا و تخصیص منابع وجود دارد.https://ep.yazd.ac.ir/article_131_74a4e3b9bccd4e16ed7e6f1bd47d54e4.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220091122Financial Development and Simultaneous (Trade and Financial) Openness Hypothesis: The Case of Iranتوسعه مالی و آزمون فرضیه باز بودن همزمانی (تجاری و مالی): اقتصاد ایران (85-1350)159184132FAعلی حسینصمدیاستادیار بخش اقتصاد دانشگاه شیرازJournal Article20130626The main purpose of this paper is to analyze the determinants of financial development and testing the Simultaneous (trade and financial) openness hypothesis in Iranian economy during 1971-2006. For the analysis procedure, the time series econometrics techniques and the GMM method are applied. The results show that: <br />1- For larger financial development, government should open trade and financial market, simultaneously. <br />2- The effect of trade openness on financial development is greater than financial openness.هدف اصلی این مقاله آزمون فرضیه باز بودن همزمانی (باز بودن تجاری و باز بودن مالی- حساب سرمایه) و بررسی عوامل موثر بر توسعه مالی در اقتصاد ایران میباشد. برای رسیدن به این هدف از یک الگوی اقتصادسنجی و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) و دادههای دوره 85-1350 استفاده شده است. نتایج تخمین الگو نشان داد که برای توسعه بیشتر بخش مالی، سیاستهای باز بودن تجاری و باز بودن مالی به طور همزمان باید پیگیری شود. هرچند تأثیر باز بودن تجاری بر توسعه مالی به مراتب بیشتر از تاثیر باز بودن مالی است.<br /> https://ep.yazd.ac.ir/article_132_3176691581df9721beb236869872d8f2.pdfدانشگاه یزدسیاست گذاری اقتصادی2645-39671220091122The Impact of Trade Openness on the Real Exchange Rate Volatility
(The Case of MENA Countries)اثر درجه باز بودن تجارت بر بیثباتی نرخ واقعی ارز (مطالعه موردی کشورهای منتخب منطقه MENA )185216133FAعلیرضاکازرونیدانشیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریزمجیدفشاریدانشجوی دکتری علوم اقتصادی دانشگاه تبریزسیابممیپوردانشجوی دکتری علوم اقتصادی دانشگاه تبریزJournal Article20130626This paper is mainly concerned with linkage between the real exchange rate volatility and degree of trade openness in MENA countries during the period of 1975-2006. The model is derived from theoretical monetary model and estimated by Panel Data approach. The findings show that degree of trade openness, government expenditures and labor productivity growth have negative, and inflation rate has positive and significant effect on the volatility of real exchange rate in the MENA countries. Thus, policy makers should follow the trade liberalization policies in order to expand the volume of trade and reduce the real exchange rate volatility.هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر درجه باز بودن تجارت بر بیثباتی نرخ واقعی ارز در کشورهای منتخب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا طی دوره 2006-1975 میباشد. برای این منظور از تکنیک دادههای تابلویی برای تخمین مدل تحقیق استفاده شده است. نتایج حاصل از برآورد مدل بیانگر این است که متغیرهای درجه باز بودن تجارت، نسبت مخارج دولتی به تولید ناخالص داخلی و رشد بهرهوری نیروی کار تأثیر منفی و نرخ تورم تأثیر مثبت و معنیدار بر بیثباتی نرخ واقعی ارز داشتهاند. از اینرو مهمترین توصیه سیاستی این تحقیق آن است که سیاستگذاران کلان این کشورها با آزادسازی تجاری، موانع موجود بر واردات را کاهش داده و همزمان با افزایش صادرات، سهم بیشتری از بازارهای جهانی را به خود اختصاص دهند. زیرا با افزایش درجه باز بودن تجارت، کشورهای منطقه بر قیمتها و بازارهای جهانی تأثیرگذار بوده و از تغییرات تحمیلی قیمتها مصون خواهند ماند که این امر در نهایت ثبات نرخ ارز واقعی را به دنبال خواهد داشت.https://ep.yazd.ac.ir/article_133_709951fb8caa0b450527b3204ea33419.pdf